آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
دنياي كاغذي من
پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 15:18 :: نويسنده : ساحل دريا
چرچیل(نخست وزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفترمصاحبه براي بي بي سي ميرفت. هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم............. راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را ازادیو گوش دهم ........... چرچیل از علاقهی این فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد........... راننده با دیدن اسكناس گفت: “گور بابای چرچيل اگر بخواهید، تا فردا هم اینجا منتظر میمانم .............. نظرات شما عزیزان:
|
|||
![]() |